فیلمدونی/ باکس50/ Lorna’s Silence_ Jean-Pierre & Luc Dardenne_ 2008
Posted by qarantineh3 در آگوست 20, 2010
فيلمي خوش ساخت و استخوان دار از برادران داردن که به اندازهء فيلم هاي قبلي شان جذاب و بترکون درنيامده اما به مانند فيلم هاي قبلي دربارهء چالش هاي طبقهء پائين اجتماع است و خب البته مثل ِهميشه تلخ و سياه و انساني که از چالش ِبين انسان با محيط و انسان با انسان فيلم نامه اش سر بر مي آورد. قالب کار همان شکل ِکارهاي گذشته شان است و محوريت يک کودک در فيلم که يکباره روند ِ کل ِ قصه را دگرگون مي کند، به مانند فيلم قبلي اين دو برادر بلژيکي -بچه- موتور محرک تکانه هاي عصبي در کارکتر اول فيلم و نقش اصلي و موثر در تصميم گيري هاي او و متعاقبن واکنش هاي محيط و آدم هاي محيط ِاطراف اوست.
فيلم، داستان ِدختري ست که به تازه گي مدرک ِشهروند بلژيکي را گرفته است، در لباس شويي کار مي کند و همراه ِشوهر معتادش در خانه اي رنگ و رو رفته و معمولي شب را به روز مي رساند. او با شوهرش هماهنگ کرده که بعد از ترک ِاعتیاد ِدوباره و چندبارهء او، طلاقش را بگيرد. او با خودزني مدارکي دال بر کتک همسرش را به پليس ارائه مي کند تا حکم ِطلاق را بگيرد و از جانبي ديگر با هماهنگي ِشخصي در پي ِ ازدواجي مصلحتي با مردي روسي ست براي ماندگار شدن طرف و خب در ازاي ِدريافت ِپول. همين طور او دوست پسري دارد که در شهر ِدوري کار مي کند و دير به دير هم را مي بينند. خلاصه ماجرا به آنجا مي کشد که شوهرش با نقشه اي از قبل چيده شده، با مصرف بالاي مواد اوردوز کرده و می میرد و دختر که بعد از چندي متوجهء بارداري اش مي شود، از عذاب وجداني که پيدا مي کند بخاطر ِ مشارکت در قتل ِشوهرش، يکباره تصميم مي گيرد که همهء کارها را رها کند و بزند زير کاسه و کوزهء همه و براي بزرگ کردن ِبچه اش راهي ِجنگل بشود!
فيلم ريتم ِکندي دارد با دکوپاژي رها و سرکش و البته سخت در عين ِساده گي با دوربين ِروي ِدست طبق معمول ِهميشهء فيلم هاي ِقبلي. شخصيت هايي سرد و بي روح که هميشه عجله دارند و همواره مضطرب و بي تاب اند براي رسيدن به جايي که معلوم نيست کجاست! تصاوير فيلم، خشک و عبوث و غم بار است و هرزگي ِزندگي و زنده بودن در دنياي معاصر را به زيبايي ِهرچه تمام تر بر پرده نقش مي زند.
بساز و بنداز تو کن : اخوان داردن هرچه ساخته اند، در کن جايزه اي را ربوده اند. سرقفلي ِاين دو اگر فروش برود، به نظرم در فستيوال را مولر بايد تخته کند و برگردد ونيز قايق سواري!
مارال said
آرزو به دل موندم یکی از این فیلمایی که میگی و من دیده باشم 😦
qarantineh3 said
دیگه دیگه… بابا همشون تو بازار و کف خیابون هست… 🙂
مارال said
خب من که کف خیابون نیستم … هرچی به دستم برسه میبینم ولی اینا هنوز که نرسیده! 😦
qarantineh3 said
من نمی فهمم کف ِخیابون که فقط همیناس … پس چی ها دستت میرسه؟!!
khale ghose khor said
khale be ghorboonet bere chera lable turki filmo gozashti?!
qarantineh3 said
راستش خاله جان این خوشگل تر و خوش آب و رنگ تر بود. سایزش هم بهم می اومد اینو ول دادم حالا چون شما نمیخایی می رم عوضش می کنم! 😉
khale ghose khor said
ahan in shod …..kheyr az javoonit bebini…pir shi…pesaram
qarantineh3 said
خواهش میکنم خاله جون… دستتون چطوره؟ همون جا که میگفتین آخ دستم آخ دستم بالای بلندی وایستاده بودین ها… 🙂